سوگند جوووونسوگند جوووون، تا این لحظه: 11 سال و 4 ماه و 12 روز سن داره
زندگی مشترک مازندگی مشترک ما، تا این لحظه: 14 سال و 26 روز سن داره

سوگندجون

نظرات (3)

مامان راضیه
17 آذر 94 17:29
زنده باشی الهی سوگند عزیزم.....
بابا حمید
پاسخ
ممنون از لطف ومحبتت آبجی راضیه گلم شما لطف داری به سوگند موفق باشید
نسرین
22 آذر 94 12:07
سوگند نازنین ایشالا خدا زیرسایه پدر و مادر نگهت دراه
بابا حمید
پاسخ
ممنون از لطف ومحبتت ابجی نسرین گلم همچنین رایان جون را خدا برای شما و بابای گلش حفظ کنه موفق باشی آبجی گلم التماس دعا
(̲̅P̲̅)(̲̅E̲̅)(̲̅G̲̅)(̲̅A̲̅)(̲̅H̲̅)
26 آذر 94 11:43
خدای من ! ای تو که هستی و من چشمی لایق تو ندارم تو را دوست دارم بی دلیل بدون حرفی یا قائده ای زمینی تو همه، من هیچ. تو باران ، من تشنه ترین کویر. . چرا اینگونه تنهایی؟ چرا اینگونه مهربانی؟ چرا نمی رنجی .؟ از من از بدترین بنده ات. . الهی ! تو را با دلی تنگ تنگتر از همیشه یاد می کنم امروز. . تو مرا اینگونه خواستی تو مرا با بغض به خانه ات آوردی تا دست مهربانت را بر چشمان اشکبارم بکشی تا لمس کنم حضور بی نهایتت را. . الهی ! اگر روزی نبودم اگر روزی از شرم در زمینت فرو رفتم اگر دیگر از یاد تو رفتم قلب شکسته ام را بر روی دیوارهای شهر ببین آن گاه اگر دلت تنگ دلم شد باورم کن دوستت دارم باورم کن که ساعاتی داشتم باتو که تو می نوشتی با دستانم و من گوش می دادم به احساسم. . الهی ! دلم چون شیشه ای است تاب این همه باران را ندارد تاب گرمی عشقتت را ندارد خواهد شکست در حرارات عشقت و باران اشکهایم. . خدای مهربانم! چیزی ندارم لایق تو جز اقرار بر عشق اقرار می کنم دوستت دارم با تمام بدیهایم خدایا بگیر قلمم را از دستم تاب نوشتن ندارم تو بنویس می ترسم لرزش دستانم خط خطی نشان دهد دوست داشتنم را می ترسم اشکهایم نامه ات را نازیبا کند دوست دارم تا ابد تا آخرین لحظه عمرم عاشقانه ببویمت و بنویسم برایت. . الهی ! چه خواهد شد بعد از مرگم ، نمی دانم، شاید تو باشی و یا آتش تو در هر دو حال خواهم سوخت برایت من پروانه نگاهت من شمع سوزان عشقتت من دیوانه ای تنها بی چیز که جز خنده اشکبار چیزی ندارم دوست دارم تا قیامت برایت بی وقفه بنویسم می دانم غروبم نزدیک است می دانم تا ابد عاشقانه هایم در برابر عشاق بی پایانت در حصار لحظه ها گم خواهد شد، ولی می نویسم تا کمی آرام گیرد این دل شیدا دوستت دارم . . کاش با این چهره سوخته با این قلب شکسته و دست ناتوان قبولم کنی کاش یکبار دوست داشتنم را بپذیری. ای همه بود من.
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به سوگندجون می باشد